من اولین کلاس آنلاین خود را در مورد خوشنویسی مدرن تنها حدود یک ماه پس از اینکه خودم شروع به یادگیری نحوه انجام آن کردم، تدریس کردم.
همه چیز از زمانی شروع شد که من به یک تمرین خلاقانه جدید نیاز داشتم، عادتی که یاد گرفته ام برای سلامت روانم مفید است. من افرادی را دیده بودم که در شبکه های اجتماعی خوشنویسی مدرن را تمرین می کردند و می خواستم یاد بگیرم، بنابراین به دنبال آموزش های آنلاین گشتم. من برای یافتن منابع خوب تلاش کردم، بنابراین تصمیم گرفتم با نگاه کردن به خوشنویسی مدرنی که دوست داشتم و چگونگی تقلید از آن را به خودم آموزش دهم.
تقریباً در این زمان، من Skillshare را کشف کردم – یک پلتفرم آنلاین که دورههای ویدیویی برای مهارتهای خلاق ارائه میدهد – و دیدم که آنها چالشی برای جذب معلمان جدید در این پلتفرم دارند. من قبلاً متوجه شدم که به طور مرتب نحوه دستیابی به یک تکنیک خاص را وقتی که شخصی کارم را تعریف می کند، به اشتراک می گذارم، بنابراین تدریس یک تکامل طبیعی به نظر می رسد. تصمیم گرفتم از آن عکس بگیرم، حدود یک هفته وقت صرف برنامه ریزی و ضبط اولین کلاس خود کردم و آن را روی پلتفرم منتشر کردم.
وقتی اولین پرداخت ماهانه خود را به مبلغ 2200 دلار دریافت کردم، فکر کردم یک صفر اضافی روی چک وجود دارد. با وجود این واقعیت که من هنوز واقعاً خودم را در خوشنویسی “خوب” نمی دانستم، کلاس موفقیت آمیز بود. شوکه شده بودم و گیر افتاده بودم.
اولین کلاس هفت سال گذشته کار من را آغاز کرد. از آن زمان تاکنون بیش از 50 کلاس در مورد موضوعاتی از حروفنویسی دستی گرفته تا نقاشی و راهاندازی یک کسبوکار خلاق تدریس کردهام، هشت کتاب با تکنیکهای خلاقانه به اشتراک گذاشتهام، خط تولید خود را از مواد هنری راهاندازی کردهام، و نام تجاری خود، The Pigeon Letters را به هفت کتاب پررونق تبدیل کردهام. -تصویر کسب و کار که از صدها هزار دانشجو پشتیبانی می کند.
من واقعاً معتقدم 80 درصد موفقیت من به لطف طرز فکرم بوده است: اینکه چگونه ارزشی را که باید ارائه دهم می بینم، چگونه از موانع عبور می کنم، و چگونه یک کسب و کار را به گونه ای ایجاد می کنم که برای من و مخاطبانم هیجان انگیز باشد. در اینجا چهار مورد از طرز فکری وجود دارد که به من به عنوان یک خالق کاملاً خودآموخته به من در ایجاد چنین تجارت پر رونقی کمک کرده است.
1. به این نتیجه رسیدم که برای ارائه ارزش فقط باید یک قدم جلوتر باشم
تا زمانی که خودم را یک “متخصص” واقعی در خوشنویسی بدانم، خیلی راحت میتوانستم خودم را از شروع کسبوکارم بازدارم. بسیاری از افراد نسبت به مهارت های خود بیش از حد خودآگاه هستند که نمی توانند به عنوان یک مبتدی آموزش دهند، ماه ها یا سال ها منتظر هستند تا مهارت بیشتری کسب کنند.
خوشبختانه، من آنقدر بلدوزر هستم که خیلی سخت است اعتماد به نفسم را متزلزل کنم. اما من واقعاً معتقد بودم که فقط باید یک قدم جلوتر از دیگران باشم تا چیزی برای آموزش به آنها داشته باشم. در واقع، من این «ضعف» را نقطه قوتی می دیدم که می توانستم به آن تکیه کنم. با تدریس مانند در حال یادگیری بودم، میتوانستم راحتتر با مبتدیها ارتباط برقرار کنم و آنها را تشویق کنم که در مدت زمان کوتاهی میتوان از صفر به خلق هنری زیبا رفت.
بنابراین، من با اطمینان از اینکه چیزی برای ارائه به دانشجویان دارم و با شفافیت کامل در مورد جایی که هستم ظاهر شدم. من تظاهر به استادی در خوشنویسی نکردم: به شاگردانم گفتم که این یک مهارت جدید برای من است، اما ساختاری را کشف کرده ام که می تواند به افراد دیگر کمک کند.
دانشآموزان از آمدن با من در این سفر لذت بردند، و به زودی، مبتدی بودن به جایگاه من تبدیل شد و به من کمک کرد تا در میان سازندگان متخصصتر برجسته شوم. وقتی دانشآموزان از من پرسیدند که چه زمانی میخواهم کلاس آبرنگ تدریس کنم، فکر کردم: «چه چیزی باعث میشود فکر کنید من آبرنگ کردن را بلدم؟!» سپس، من چند ماه را صرف یادگیری کردم تا بتوانم ارائه دهم – و از آن زمان این به یک علاقه بزرگ من و بخش اصلی تجارت من تبدیل شده است. هنگامی که هوش مصنوعی وارد صحنه شد و همه خلاقان اطراف من در مورد آن مطمئن نبودند، من به دنبال راه هایی بودم که بتوانم آن را در جریان کار خود ادغام کنم و بلافاصله برگشتم و آموزش دادم.
وقتی سوئیچ را باز میکنید و مالکیت هر مکانی را که در آن هستید به دست میآورید، بسیار قدرتمند است. و اگر در مورد آن معتبر باشید، افراد دیگر با آن ارتباط برقرار میکنند.
2. من به طور متفکرانه جریان های درآمدی مختلفی برای ثبات ایجاد کردم
در اوایل، میدانستم که میخواهم چندین جریان درآمد بخشی از مدل کسبوکار من باشد تا در فراز و نشیبهای اقتصادی احساس امنیت بیشتری کنم. اما من همچنین نمیخواستم خودم را خیلی لاغر کنم، آنقدر چیزهای جدید را امتحان کردم که هیچ یک از آنها به پایه محکمی تبدیل نشوند.
بنابراین، برای شروع، تمرکز بیش از حد بر آموزش دورههای Skillshare را انتخاب کردم تا زمانی که احساس کردم به عنوان هسته اصلی من شناخته میشود. و سپس، شروع کردم به فکر کردن در مورد اینکه چه شاخه های دیگری را می خواهم اضافه کنم که می تواند ریشه در کاری داشته باشد که قبلاً انجام می دادم. یکی یکی، جریانهای درآمدی متفاوتی ایجاد کردهام، و به هر کدام حدود چهار ماه تمرکز خود را میگذارم تا قبل از تصمیمگیری در مورد کنار گذاشتن یا صرف انرژی بیشتر، ببینم آیا جذبش میشود یا خیر.
بیشتر آن جریانهای درآمدی جدید مستقیماً از گوش دادن به آنچه مخاطبانم از من میخواستند و به دنبال راههایی برای ارائه آن بودند، به دست آمد. وقتی دانشآموزان مدام میپرسیدند که از چه قلمها، قلمها و ابزارهایی استفاده میکنم، فرصتی را دیدم که محصولات مورد علاقهام را مستقیماً بفروشم و حتی خط قلمهای خودم را ایجاد کنم. وقتی آنها رازهای تدریس من را خواستند، برنامه آموزشی و مربیگری Creative Course Lab خود را راه اندازی کردم. هنگامی که آنها برای راه اندازی یک کسب و کار حمایت می خواستند، من یک انجمن عضویت برای کارآفرینان خلاق ایجاد کردم، Flock. من همچنین از صدور مجوز هنرم، فروش در سایتهای چاپی بر اساس تقاضا، میزبانی رویدادها و استراحتها، سخنرانی و برگزاری کارگاههای شرکتی و تدریس کلاسها بر روی پلتفرمهای دیگر درآمد کسب کردهام.
برخی از اینها شعبه های بزرگتر هستند، برخی کوچکتر هستند، اما همه آنها به تجارت هفت رقمی من کمک می کنند. از آنجایی که برخی از جریانهای درآمد در طول سالها کاهش یافت، خوشحالم که دیگران به آنها تکیه کردم. و همه آنها به طور ارگانیک از این ذهنیت به وجود آمدند که به دنبال فرصت هایی در نیازهای مخاطبانم بگردم، فکر کنم که کدام یک از آنها مرا هیجان زده کرده است، و سپس آنها را امتحان کنم.
3. ریشه بازاریابی خود را بیشتر در هیجان گذاشتم تا استراتژی
برای من عجیب است که چقدر کار برای خودتان شما را به یک بازاریاب تمام وقت تبدیل می کند. بسیاری از صاحبان کسب و کار اجازه می دهند که این کار آنها را پایین بیاورد، زیرا بازاریابی آنها را خسته می کند یا باعث می شود احساس لزج کنند.
برای جلوگیری از این احساس، من همیشه بازاریابی خود را ارگانیک نگه داشته ام – هم به این معنا که هرگز برای تبلیغات پولی پرداخت نکرده ام و هم به این معنا که همیشه خودم را به روش هایی که برای من معتبر است به جای تلاش، قرار داده ام. برای همگام شدن با آخرین روندها
وقتی برای اولین بار شروع به تبلیغ کلاسهایم کردم، در تاریکی عکس میگرفتم و بهجای ساختن هر نوع طرح تبلیغاتی هیجانام را به اشتراک میگذاشتم. من همچنین بازاریابی متقابل زیادی را با هنرمندان دیگر انجام دادم تا کارهای یکدیگر را تبلیغ کنم، بیشتر به این دلیل که همکاری با افرادی که من آنها را تحسین می کردم سرگرم کننده به نظر می رسید.
این پست را در اینستاگرام مشاهده کنید
در نهایت شروع کردم به استراتژیکتر شدن، و به خودم در مورد بهترین شیوههای بازاریابی آموزش میدادم (و سپس، به روش واقعی پگی، دور زدن و ایجاد کلاسهایی با آن موضوعات). اما حتی در آن زمان، سعی کردم مطمئن شوم که نسبت به هر تاکتیک تبلیغاتی که اجرا میکردم، مشتاق هستم. به عنوان مثال، زمانی که تصمیم گرفتم به سمت افزایش لیست پستی خود متمایل شوم، آهنرباهای سرب را ایجاد کردم که ارزش زیادی را ارائه می کرد، مانند راهنمای 52 صفحه ای عظیم از لوازم مورد علاقه من. ایجاد این پیشنهاد من را هیجان زده کرد و باعث شد که بتوانم آن را به مخاطبانم عرضه کنم.
4. من به شکست به عنوان یک فرصت رشد نگاه می کنم
مانند هر کارآفرینی، من هم با شکست سیلی خورده ام. در حالی که برخی از مردم از این کار شکست می خورند و دلسرد می شوند، اما من را هیجان زده می کند، زیرا می دانم به این معناست که به من فرصتی داده می شود تا یاد بگیرم و به خودم فشار بیاورم (که اگر نمی توانی بگوئیم، یکی از کارهای مورد علاقه من برای انجام دادن است. ).
یک مثال عالی: من تا به حال فقط یک مورد در فهرست سطلی خود داشته ام که نوشتن یک کتاب است. حدود چهار ماه پس از تدریس، شروع کردم به نوشتن یک کتاب آموزش خوشنویسی مدرن و ارائه آن به ناشران. تک تک آنها گفتند نه، هرگز پاسخ ندادند، یا گفتند که قبلاً چیزی شبیه به آن در کار بوده است. به جای اینکه اجازه بدهم این مانع من شود، تصمیم گرفتم کتابم را خودم منتشر کنم – که در نهایت به پرفروش شدن رسید و در کتابفروشی ها فرود آمد (که برای کتاب های خود منتشر نادر است).
این پست را در اینستاگرام مشاهده کنید
اگر به ترس از شکست اجازه می دادم جلوی من را بگیرد، هیچ چیزی که تا به حال به دست آورده ام اتفاق نمی افتد. بله، همیشه جا برای رشد و پیشرفت وجود دارد، اما این نباید مانع از قرار دادن چیزی ارزشمند در دنیا شود. با قرار دادن خودم در آنجا، مهم نیست که چقدر ناقص باشد، به صدها هزار دانش آموز کمک کرده ام تا از پتانسیل خلاقانه خود بهره ببرند – و به خودم کمک کردم تا کسب و کاری پر رونق بسازم که دوستش دارم.